سند الگو با فرآیندی از پائین به بالا تدوین شده باشد
در بسیاری از کشورها نگارش و تدوین برخی اسناد به این شکل دیده میشود. از آن جایی که چنین اسنادی برآمده از بدنه علمی-نخبگانی غالب جامعه است، به میثاقنامههای عمومی و شبه بیانیههای مورد قبولِ قاطبۀ نیروهای نخبگانی-کارشناسی کشور بدل شده و ضامن حفظ این میثاق مشترک تا تحقق تام و تمام اهداف مورد اجماع این نیروها تا آیندهای مورد انتظار است. طبیعتاً شکل کلی چنین اسنادی ناظر به بازتعریف و تأکید بر آرمانها، اهداف و چشماندازها است. در هر کشوری که بدنه علمی-نخبگانی غالب جامعه با آرمانها، اهداف و چشماندازهای مورد نظر حکومت همگرایی و اشتراک بیشتری داشته باشد، معمولاً اسناد بالادستی چنین شکل و جایگاهی را پیدا کرده و طبیعتاً نظام انگیزشی و هدایتگری به شکل درونزا در داخل این قبیل اسناد وجود دارد. هرچند سیاستها، خطمشیها، اصول، تدابیر یا قواعدِ بایسته برای مسیر توسعه و پیشرفت آن کشور عموماً به الگوهای بخشی و عرصههای احاله داده میشود.
سند الگو با فرآیندی از بالا به پائین تدوین شده باشد
عدم وجود همگرایی و اشتراک آرمانها و اصول مورد نظر بدنه علمی-نخبگانی غالب جامعه با آرمانها و اصول مورد نظر حکومت باعث میشود تا در جهت ایجاد همگرایی هر چه بیشتر سند الگو به عنوان یک نقشه جامع حرکت به سمت آرمانهای مورد نظر طراحی شود. اما این قبیل اسناد معمولاً دارای اشکالی بنیادین هستند و آن فقدان یک نظام انگیزشی مطلوب جهت تسهیل، تشویق و هدایت جمعی حرکت بر اساس موازین و قواعد بایسته توسط تصمیمسازان و تصمیمگیران و مجریان امر است. طبیعی است که چنین فقدانی، حتی بهترین اسناد بالادستی -به زعم تدوینکنندگان- را از خاصیّت میاندازد. به نظر میرسد تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، به واسطه شکاف گفتمانی و پارادایمی موجود بین نخبگان دانشگاهی و حاکمان از چنین فرآیندی تبعیّت میکند.
با این اوصاف هر چند چنین سند الگویی نمیتواند برای خروج از بحرانهای مزمن اقتصادی-سیاسی-فرهنگی آنچنان راهگشا باشد اما فرصت پدید آمده از قِبَل تدوین چنین سندی میتواند فضایی باشد برای گفتگو، ایجاد مفاهمههای مشترک و در نتیجه نیل به همگرایی بیشتر در نوع نگاه به آرمانها و اصول بایسته حرکت.