چهل و دومین نشست از سلسلهنشستهای تخصصی اقتصادنا که به همت هیئت اندیشهورز اقتصاد و الگوی پیشرفت اسلامی معاونت پژوهش حوزه علمیه خراسان در تاریخ دوشنبه ١۴ تیرماه برگزار گردید. در این نشست که با عنوان «پلئونکسیا: سرمایهداری مالی، مناقشهای دیرپا» و بهصورت مجازی برگزار شد، آقای احسان ولدان، پژوهشگر مؤسسه اقتصاد در حوزه بازارهای مالی، به ارائه بحث پرداخت.
پلئونکسیا؛ خصیصه روانی شکلدهنده بازارهای مالی مدرن
واژه پلئونکسیا (Pleonexia) یک واژه یونانی و به معنای تمایل سیریناپذیر به تصاحب اموالی است که حقا مال دیگران است. این واژه حکایت از خصیصهای دارد که به شکلگیری بازارهای مالی مدرن در قرن شانزدهم میلادی کمک کرده است. موضوع بحث ماهیت اصلی بازارهای مالی با تأکید بر بازار سهام است و تأکید بر اینکه ماهیت اصلی مالیه امروزه در اقتصادهای مدرن مستتر شده و چندان روشن نیست و لازم است دقیقتر بررسی شود. بحثی تاریخی تحلیلی که ماهیت سرمایهداری مالی و بهطور خاص بازار سهام را بهعنوان یکی از اشکال سرمایهداری مورد بررسی قرار میدهد.
یکی از دلایلی که این بحث برای امروز اقتصاد ایران لازم است، مالیشدن فزایندۀ اقتصاد ایران و اینکه شاهدیم روز بهروز اقتصاد ما در مسیر مالیشدن (Financialization) حرکت میکند که خطرات زیادی را برای اقتصاد خواهد داشت. سرمایهداری اشکال مختلفی دارد که تاکنون سرمایهداری تجاری و سرمایهداری صنعتی را پشت سر گذاشتهایم و هماکنون در حال پشتسر گذاشتن نوع سوم سرمایهداری یعنی سرمایهداری مالی هستیم که در طول سده گذشته در غرب به اوج خود رسیده است.
دوراهی منافع کوتاهمدت سوداگرانه و منافع پایدار بلندمدت
همواره یک مناقشه بسیار بزرگ بین متفکران و فیلسوفان اجتماعی راجع به ماهیت سرمایهداری وجود داشته است و چالش اصلی بر سر دو راه بوده است؛ راه اول اقتصاد را از طریق افزایش قیمت دارایی، رانت و مانند آن در خدمت منافع کوتاهمدت قرار میدهد و راه دوم اقتصاد را در خدمت بهبود درازمدت تولید، صنعت و سطح زندگی عموم قرار میدهد. در هر دوره از سرمایهداری و اشکال مختلف آن، طرفداران راه اول، اقتصاد را در خدمت منافع کوتاهمدت عدهای که انگلوار شیره حیات اقتصادی را میمکند، قرار میدادند. در سرمایهداری تجاری، تجارت این کارکرد انگلگونه را داشته و در سرمایهداری مالی، مالیه و بازارهای مالی نقش انگلهای اقتصادی را ایفا کردهاند. همیشه این مناقشه قدیمی وجود داشته است که آیا مالیه، خدمتی را به اقتصاد ارائه میدهد و سودمند است یا خیر؟
مشروعیتبخشی به سوداگری در متون فلاسفه اجتماعی
جالب توجه اینکه در زمان آغاز سرمایهداری مالی، بسیاری از فلاسفه اجتماعی، ادبا و شاعران در مشروعیتبخشی سیاسی و اخلاقی به این بازارها، سخنها و سرودهها سر میدادند تا تردیدهای ناشی از منطق و حکمت فعالیتهای سوداگرانه مالی را از بین ببرند. بهعنوان مثال ولتر در کتاب «نامهها»ی خود از سرمایهداری مالی و بازار بورس سلطنتی لندن که مظهر سرمایهداری در انگلستان است دفاع بینظیری میکند و معتقد است از لحاظ سیاسی جستجوی سود و پیگیری نفع شخصی در بازارهای مالی، میتواند انگیزه کمخطرتری برای جامعه باشد و انسان را صبورتر و لطیفتر میکند و نظم اجتماعی را تسهیل میسازد. وی حتی سوداگری در بازارهای مالی را به نفع نوع بشر میداند.
همچنین ولتر در کتاب «نامهها» در نامه ۶، بعد از اشاره به انواع فرقههای مذهبی در لندن و شدت انزجار و تنفر آنها با یکدیگر اینطور بیان میکند: «حال به بورس لندن بیایید؛ جایی که از بسیاری از دربارها قابل احترامتر است. آنجا نمایندگانی از همه ملتهایی میبینید که برای فایدهرساندن به نوع بشر گرد هم آمدهاند؛ آنجا یهودیان و مسیحیان و مسلمانان با هم معامله میکنند و گویی از یک مذهب هستند». اینچنین ولتر دلالی سهام را در بورس لندن با لفاظی و شیوهای بلاغی، سودمند دانسته و مشروعیت میبخشد.
بنابراین در خاستگاه بازارهای مدرن ما شاهد مناقشات، چالشها و تردیدهای اساسی هستیم.
بحث را در سه قسمت اصلی ارائه میدهیم.
قسمت اول: خاستگاه سرمایهداری مالی و بازار سهام
ما چگونه به سمت سرمایهداری مالی حرکت کردیم و چه داعیه مهمی باعث شکلگیری بازار سهام شده است؟ اساسا اقتصاددانان سیاسی کلاسیک همچون آدام اسمیت، ریکاردو و میل، بهدنبال کاهش رانت خصوصیشده زمین، منابع طبیعی و مزایای تجاری بودند که در دست اشراف زمیندار، پادشاه و درباریان متصل به وی بوده است. نکته مهم اینجاست که این کاهش رانت و انحصارات پادشاه که با استدلالهای اقتصادی اقتصاددانان کلاسیک فراهم شد، به دست مردم و عموم جامعه نرسید و بلکه به بخش مالی منتقل شد. همچنین در زمینه زیرساختهایی چون راه، راهآهن، ارتباطات و مانند آن که در دست بخش عمومی و دولتی بود، با استدلالها و ایدئولوژی ضد دولتی اقتصاددانان کلاسیک، از دست بخش عمومی خارج شده و در اختیار بخش مالی قرار گرفت.
همین اتفاق در مورد صنعت اتفاق افتاد و صنعت از طریق اوراقکردن داراییها، بازخرید سهام، سود شرکتها و… به سمت مالیشدن حرکت کرد. همه این اتفاقات باعث شد تا قدرت و انحصارات اقتصادی به بخش مالی منتقل شود و بهانه آن این بود که مالیگرایی به رشد اقتصادی کمک میکند. در واقع بانکداری، بورس و اوراق قرضه بخشی از پویش یغماگر در اقتصاد هستند و تمامی انحصارات از بخش زمیندار به بخش مالی و بانکها منتقل شده است.
فروش انحصارات دولتی: خاستگاه اصلی بازار سهام
سؤال دوم در این قسمت این است که بازار سهام چگونه متولد شد؟ از حیث تاریخی، بدهی با بهره مربوط به ٣٠٠٠ سال قبل از میلاد است که برای تأمین مالی تجارت و نه تأمین مالی تولید کالا، بهکار گرفته شد. حتی در دوران مدرن غالب وامها برای تأمین مالی فروش کالا پس از تولید بوده است. جالب اینکه بیشتر وامهایی که از طریق بانکداران به دولت اعطا میشد وامهایی بود که هزینههای جنگ را تأمین میکرد.
بانکداران در صورت عدم توان بازپرداخت وام توسط دولت، تمایل داشتند تا وام خود را بهصورت انتقال مالکیت منابع طبیعی دریافت نمایند و یا اینکه امتیازات انحصاری بازرگانی را از دولت دریافت نمایند؛ امتیازات انحصاری ویژه مانند کمپانیهای هند شرقی و غربی در هلند، بریتانیا و فرانسه یا کمپانی دریای جنوب که صرفا امتیاز تجارت یا انحصار ویژه تجاری در دریای جنوب است که توسط حکومتها ایجاد شد. خاستگاه بازار سهام دقیقا در همینجاست یعنی فروش انحصارهای پادشاهی در عوض اوراق قرضه.
توضیح اینکه دولت سهام کمپانیهای شرقی و غربی که خود ایجاد کرده بود، در ازای اوراق قرضه دولتی که طبقه بانکدار خریداری کرده بود، به این طبقه اختصاص داد و از این طریق بدهی خود را تسویه میکرد.
جنون جمعیت برای رونق بازار سهام
در این میان دولتها نیز با ترویج سوداگری و جنون جمعیت بانی حبابهای مالی میشدند تا با افزایش تقاضا برای سهام خود در بازار و در نتیجه افزایش قیمت این سهام، دریافتی خود از محل فروش سهامهایشان در بازار را حداکثر کنند؛ این امر به استراتژی بسیاری از دولتها در اقتصادهای مدرن تبدیل شد؛ استراتژیای که متأسفانه در سال ١٣٩٩ در ایران توسط دولت اتخاذ شد.
ایجاد محبوبیت برای خصوصیسازی و واگذاری داراییهای دولت همچون بریتیش تلکام در انگلستان در دولت مارگارت تاچر که با جنون جمعیت فراهم شد و بعد از آنکه دولت به مقصود خود از افزایش قیمت سهامهای دولتی رسید، ذینفعان مرتبط با دولت از بازار خارج شدند، به یکباره جریان سقوط آغاز شد و در همان زمان مارگارت تاچر در صفحه تلویزیون ظاهر شد و برای مردمی که سرمایههایشان را در بورس از دسترفته میدیدند، اصطلاحا اشک تمساح ریخت.
شواهد تاریخی حبابسازی دولت در بازار سهام
دولت بریتانیا در سال ١٧٢٠ در اقدامی به ازای تقبل قرض ملی، پیشنهاد کمپانی دریای جنوب را داد و انحصار تجارت در اقیانوس جنوبگان را در قالب کمپانی دریای جنوب به فروش گذاشت. قیمت سهم این شرکت در بازار بورس سلطنتی لندن در سال ١٧٢٠ به یکباره ١٠ برابر افزایش یافت که این افزایش ناگهانی و کوتاهمدت، سبب شد سرمایههای زیادی از بخشهای مختلف اروپا به سمت بازار بورس لندن سرازیر شود. بعد از این اتفاق، پارلمان بریتانیا قانونی تحت عنوان «قانون حباب» تصویب کرد که شهرت زیادی یافت و بهمحض تصویب آن، قیمت سهام به شدت افت کرد و تب سوداگری فروکش کرد.
جالب است که در فرانسه هم اتفاق مشابهی توسط جان لاک رقم خورد؛ جان لاک که در دهه ١٧٠٠ رئیس دیوان محاسبات فرانسه بود، برای رهایی دولت فرانسه از قرض و بدهی، شرکت میسیسیپی را تشکیل داد که صرفا یک انحصار تجاری و امتیاز بردهداری در کشتزارها به این شرکت اعطا شده بود. در واقع جان لاک که خود فیلسوف آزادی شناخته میشد، شرکتی را با استفاده از انحصارات حکومتی ایجاد کرد که عمده فعالیتش مرتبط با بردهداری است. شبیه این رویدادها در تاریخ سرمایهداری مالی مدرن بسیار زیاد است.
ادامه دارد ....
پلئونکسیا؛ خصیصه روانی شکلدهنده بازارهای مالی مدرن
واژه پلئونکسیا (Pleonexia) یک واژه یونانی و به معنای تمایل سیریناپذیر به تصاحب اموالی است که حقا مال دیگران است. این واژه حکایت از خصیصهای دارد که به شکلگیری بازارهای مالی مدرن در قرن شانزدهم میلادی کمک کرده است. موضوع بحث ماهیت اصلی بازارهای مالی با تأکید بر بازار سهام است و تأکید بر اینکه ماهیت اصلی مالیه امروزه در اقتصادهای مدرن مستتر شده و چندان روشن نیست و لازم است دقیقتر بررسی شود. بحثی تاریخی تحلیلی که ماهیت سرمایهداری مالی و بهطور خاص بازار سهام را بهعنوان یکی از اشکال سرمایهداری مورد بررسی قرار میدهد.
یکی از دلایلی که این بحث برای امروز اقتصاد ایران لازم است، مالیشدن فزایندۀ اقتصاد ایران و اینکه شاهدیم روز بهروز اقتصاد ما در مسیر مالیشدن (Financialization) حرکت میکند که خطرات زیادی را برای اقتصاد خواهد داشت. سرمایهداری اشکال مختلفی دارد که تاکنون سرمایهداری تجاری و سرمایهداری صنعتی را پشت سر گذاشتهایم و هماکنون در حال پشتسر گذاشتن نوع سوم سرمایهداری یعنی سرمایهداری مالی هستیم که در طول سده گذشته در غرب به اوج خود رسیده است.
دوراهی منافع کوتاهمدت سوداگرانه و منافع پایدار بلندمدت
همواره یک مناقشه بسیار بزرگ بین متفکران و فیلسوفان اجتماعی راجع به ماهیت سرمایهداری وجود داشته است و چالش اصلی بر سر دو راه بوده است؛ راه اول اقتصاد را از طریق افزایش قیمت دارایی، رانت و مانند آن در خدمت منافع کوتاهمدت قرار میدهد و راه دوم اقتصاد را در خدمت بهبود درازمدت تولید، صنعت و سطح زندگی عموم قرار میدهد. در هر دوره از سرمایهداری و اشکال مختلف آن، طرفداران راه اول، اقتصاد را در خدمت منافع کوتاهمدت عدهای که انگلوار شیره حیات اقتصادی را میمکند، قرار میدادند. در سرمایهداری تجاری، تجارت این کارکرد انگلگونه را داشته و در سرمایهداری مالی، مالیه و بازارهای مالی نقش انگلهای اقتصادی را ایفا کردهاند. همیشه این مناقشه قدیمی وجود داشته است که آیا مالیه، خدمتی را به اقتصاد ارائه میدهد و سودمند است یا خیر؟
مشروعیتبخشی به سوداگری در متون فلاسفه اجتماعی
جالب توجه اینکه در زمان آغاز سرمایهداری مالی، بسیاری از فلاسفه اجتماعی، ادبا و شاعران در مشروعیتبخشی سیاسی و اخلاقی به این بازارها، سخنها و سرودهها سر میدادند تا تردیدهای ناشی از منطق و حکمت فعالیتهای سوداگرانه مالی را از بین ببرند. بهعنوان مثال ولتر در کتاب «نامهها»ی خود از سرمایهداری مالی و بازار بورس سلطنتی لندن که مظهر سرمایهداری در انگلستان است دفاع بینظیری میکند و معتقد است از لحاظ سیاسی جستجوی سود و پیگیری نفع شخصی در بازارهای مالی، میتواند انگیزه کمخطرتری برای جامعه باشد و انسان را صبورتر و لطیفتر میکند و نظم اجتماعی را تسهیل میسازد. وی حتی سوداگری در بازارهای مالی را به نفع نوع بشر میداند.
همچنین ولتر در کتاب «نامهها» در نامه ۶، بعد از اشاره به انواع فرقههای مذهبی در لندن و شدت انزجار و تنفر آنها با یکدیگر اینطور بیان میکند: «حال به بورس لندن بیایید؛ جایی که از بسیاری از دربارها قابل احترامتر است. آنجا نمایندگانی از همه ملتهایی میبینید که برای فایدهرساندن به نوع بشر گرد هم آمدهاند؛ آنجا یهودیان و مسیحیان و مسلمانان با هم معامله میکنند و گویی از یک مذهب هستند». اینچنین ولتر دلالی سهام را در بورس لندن با لفاظی و شیوهای بلاغی، سودمند دانسته و مشروعیت میبخشد.
بنابراین در خاستگاه بازارهای مدرن ما شاهد مناقشات، چالشها و تردیدهای اساسی هستیم.
بحث را در سه قسمت اصلی ارائه میدهیم.
قسمت اول: خاستگاه سرمایهداری مالی و بازار سهام
ما چگونه به سمت سرمایهداری مالی حرکت کردیم و چه داعیه مهمی باعث شکلگیری بازار سهام شده است؟ اساسا اقتصاددانان سیاسی کلاسیک همچون آدام اسمیت، ریکاردو و میل، بهدنبال کاهش رانت خصوصیشده زمین، منابع طبیعی و مزایای تجاری بودند که در دست اشراف زمیندار، پادشاه و درباریان متصل به وی بوده است. نکته مهم اینجاست که این کاهش رانت و انحصارات پادشاه که با استدلالهای اقتصادی اقتصاددانان کلاسیک فراهم شد، به دست مردم و عموم جامعه نرسید و بلکه به بخش مالی منتقل شد. همچنین در زمینه زیرساختهایی چون راه، راهآهن، ارتباطات و مانند آن که در دست بخش عمومی و دولتی بود، با استدلالها و ایدئولوژی ضد دولتی اقتصاددانان کلاسیک، از دست بخش عمومی خارج شده و در اختیار بخش مالی قرار گرفت.
همین اتفاق در مورد صنعت اتفاق افتاد و صنعت از طریق اوراقکردن داراییها، بازخرید سهام، سود شرکتها و… به سمت مالیشدن حرکت کرد. همه این اتفاقات باعث شد تا قدرت و انحصارات اقتصادی به بخش مالی منتقل شود و بهانه آن این بود که مالیگرایی به رشد اقتصادی کمک میکند. در واقع بانکداری، بورس و اوراق قرضه بخشی از پویش یغماگر در اقتصاد هستند و تمامی انحصارات از بخش زمیندار به بخش مالی و بانکها منتقل شده است.
فروش انحصارات دولتی: خاستگاه اصلی بازار سهام
سؤال دوم در این قسمت این است که بازار سهام چگونه متولد شد؟ از حیث تاریخی، بدهی با بهره مربوط به ٣٠٠٠ سال قبل از میلاد است که برای تأمین مالی تجارت و نه تأمین مالی تولید کالا، بهکار گرفته شد. حتی در دوران مدرن غالب وامها برای تأمین مالی فروش کالا پس از تولید بوده است. جالب اینکه بیشتر وامهایی که از طریق بانکداران به دولت اعطا میشد وامهایی بود که هزینههای جنگ را تأمین میکرد.
بانکداران در صورت عدم توان بازپرداخت وام توسط دولت، تمایل داشتند تا وام خود را بهصورت انتقال مالکیت منابع طبیعی دریافت نمایند و یا اینکه امتیازات انحصاری بازرگانی را از دولت دریافت نمایند؛ امتیازات انحصاری ویژه مانند کمپانیهای هند شرقی و غربی در هلند، بریتانیا و فرانسه یا کمپانی دریای جنوب که صرفا امتیاز تجارت یا انحصار ویژه تجاری در دریای جنوب است که توسط حکومتها ایجاد شد. خاستگاه بازار سهام دقیقا در همینجاست یعنی فروش انحصارهای پادشاهی در عوض اوراق قرضه.
توضیح اینکه دولت سهام کمپانیهای شرقی و غربی که خود ایجاد کرده بود، در ازای اوراق قرضه دولتی که طبقه بانکدار خریداری کرده بود، به این طبقه اختصاص داد و از این طریق بدهی خود را تسویه میکرد.
جنون جمعیت برای رونق بازار سهام
در این میان دولتها نیز با ترویج سوداگری و جنون جمعیت بانی حبابهای مالی میشدند تا با افزایش تقاضا برای سهام خود در بازار و در نتیجه افزایش قیمت این سهام، دریافتی خود از محل فروش سهامهایشان در بازار را حداکثر کنند؛ این امر به استراتژی بسیاری از دولتها در اقتصادهای مدرن تبدیل شد؛ استراتژیای که متأسفانه در سال ١٣٩٩ در ایران توسط دولت اتخاذ شد.
ایجاد محبوبیت برای خصوصیسازی و واگذاری داراییهای دولت همچون بریتیش تلکام در انگلستان در دولت مارگارت تاچر که با جنون جمعیت فراهم شد و بعد از آنکه دولت به مقصود خود از افزایش قیمت سهامهای دولتی رسید، ذینفعان مرتبط با دولت از بازار خارج شدند، به یکباره جریان سقوط آغاز شد و در همان زمان مارگارت تاچر در صفحه تلویزیون ظاهر شد و برای مردمی که سرمایههایشان را در بورس از دسترفته میدیدند، اصطلاحا اشک تمساح ریخت.
شواهد تاریخی حبابسازی دولت در بازار سهام
دولت بریتانیا در سال ١٧٢٠ در اقدامی به ازای تقبل قرض ملی، پیشنهاد کمپانی دریای جنوب را داد و انحصار تجارت در اقیانوس جنوبگان را در قالب کمپانی دریای جنوب به فروش گذاشت. قیمت سهم این شرکت در بازار بورس سلطنتی لندن در سال ١٧٢٠ به یکباره ١٠ برابر افزایش یافت که این افزایش ناگهانی و کوتاهمدت، سبب شد سرمایههای زیادی از بخشهای مختلف اروپا به سمت بازار بورس لندن سرازیر شود. بعد از این اتفاق، پارلمان بریتانیا قانونی تحت عنوان «قانون حباب» تصویب کرد که شهرت زیادی یافت و بهمحض تصویب آن، قیمت سهام به شدت افت کرد و تب سوداگری فروکش کرد.
جالب است که در فرانسه هم اتفاق مشابهی توسط جان لاک رقم خورد؛ جان لاک که در دهه ١٧٠٠ رئیس دیوان محاسبات فرانسه بود، برای رهایی دولت فرانسه از قرض و بدهی، شرکت میسیسیپی را تشکیل داد که صرفا یک انحصار تجاری و امتیاز بردهداری در کشتزارها به این شرکت اعطا شده بود. در واقع جان لاک که خود فیلسوف آزادی شناخته میشد، شرکتی را با استفاده از انحصارات حکومتی ایجاد کرد که عمده فعالیتش مرتبط با بردهداری است. شبیه این رویدادها در تاریخ سرمایهداری مالی مدرن بسیار زیاد است.
ادامه دارد ....