سجاد سیفلو | استاد دانشگاه
1397/10/4
تعداد بازدید:
صادرات نفت از آمریکا بعد از 40 سال در سال 2015 و طی لایحه بودجه 2016 ایالات متحده آمریکا پایان یافت. بودجه آمریکا — سندی است که بطور سنتی نه فقط برای آمریکا بلکه برای کل اقتصاد جهانی مهم است. سند مربوطه برای سال 2016 میلادی که توسط باراک اوباما به امضا رسید سورپریز ناخوشایندی برای کشورهای صادرکننده نفت شد. رئیس جمهور آمریکا ممنوعیت صادرات طلای سیاه آمریکا را لغو کرد. کشوری که چند سال پیش بزرگترین وارد کننده نفت بود، حال به صادرکننده آن مبدل شد.
ممنوعیت صادرات نفت در آمریکا در سال 1975 میلادی دو سال پس از آنکه کشورهای عربی تحویل نفت به آمریکای شمالی را ممنوع کردند، صورت گرفت. در آن زمان این تصمیم برای حل مشکل کمبود نفت اتخاذ شده بود ولی با افزایش تولید نفت در داخل آمریکا، و رفع علت، تصمیم سیاستگذاران نیز دستخوش تغییر شد. حجم تولید نفت خام ایالات متحده از پنج میلیون بشکه در روز در سال ۲۰۰۸ به حدود ۹ میلیون بشکه در روز در سال ۲۰۱۴ افزایش یافته است. این افزایش تولید بیش از هر چیزی به تحولات تکنولوژیکی و استفاده از «شکافت هیدرولیکی» برای تولید نفت شیل بوده است.
وزارت انرژی آمریکا اعلام کرده است تولید نفت این کشور در ماه نوامبر سال2017 رکورد تولید ۴۷ سال گذشته را شکسته است. انتظار میرود این افزایش تولید همچنان ادامه داشته باشد. هرچند آمریکا همواره جز سه کشور اول تولید کننده نفت بوده است ولی آنچه در بازار جهانی نفت اهمیت بیشتری از تولید دارد، میزان صادرات تولیدکنندگان است. از سال 2015 به بعد میزان تولید آمریکا به عنوان بزرگترین وارد کننده نفت، از میران مصرف و نیاز داخلی آن فزونی یافت و این کشور را از بزرگترین وارد کننده نفت به یک کشور با ظرفیت صادراتی مبدل نمود. این واقعیت هرچند کمتر مورد توجه قرار گرفته است ولی حکایت از تغییرات اساسی در بازار جهانی نفت دارد.
بررسی این حضور و تغییر سیاستی ابعاد مختلفی دارد که هریک دلالتهای مختلفی را میتواند نتیجه دهد. نخستین نکته که حضور آمریکا در بازار جهانی آن را تغییر داده است به ماهیت بازار جهانی نفت برمیگردد. در بازار جهانی سنتی نفت یک تقسیمبندی به این صورت وجود داشته است که تولید عمده نفت در کشورهای میزبان کمتر توسعه یافته یا در حال توسعه با وابستگی بسیار شدید به درآمدهای نفتی صورت میگرفت و عمده مصرفکنندگان نفت نیز از کشورهای پیشرفته بودند. تولیدکننده و مصرفکننده نفت در بازاز جهانی سنتی دارای ساختارهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی خاصی بودند که تا حدود زیادی میتوانست ثبات و ادامه این رابطه تولید و مصرف را تضمین کند.
ورود آمریکا به عنوان بزرگترین و پیشرفتهترین اقتصاد جهان به این بازار به عنوان صادر کننده نفت عرضه میدانی بازیگران نفت را متحول خواهد کرد. درحالیکه سایر مصرفکنندگان نفت همچنان به واردات نفت وابسته اند و حساسیت آنها نسبت به تغییرات قیمت نفت بسیار زیاد است اکنون کشور آمریکا به مدد تکنولوژی و تولید نفت شیل توانسته است از جایگاه وارد کننده به جایگاه صادر کننده تغییر مکان دهد. البته به نظر میرسد اهمیت نفت حداقل به لحاظ حساسیت قیمتی مثل سابق نیست.
افزایش تولید نفت شیل میتواند اتحاد منافعی که به صورت سنتی در بازار جهانی ایجاد شده بود و به نوعی میتوان آن را عامل اصلی و اساسی تداوم این رابطه تجاری فی مابین تولیدکنندگان و مصرفکنندگان نفت دانست به گونهای به تضاد منافع تبدیل شود.
در بحران نفت ۱۹۷۳ که در اکتبر سال ۱۹۷۳ شروع شد قیمت نفت با پایان یافتن تحریمهای در مارس سال ۱۹۷۴، از بشکهای ۳ دلار به حدود ۱۲ دلار افزایش پیدا کرد. یعنی افزایش 9 دلاری به اول شوک نفتی تعبیر شد. در دومین شوک نفتی که در نتیجه کاهش تولید نفت پس از وقوع انقلاب اسلامی ایران به رغم این حقیقت که منبع نفت جهانی فقط حدود ۴٪ کاهش یافت، وحشت گسترده باعث شد که قیمت نفت خام به ۳۹٫۵۰ دلار در هر بشکه طی ۱۲ ماه افزایش یافت و صفهای طولانی یکبار دیگر در پمپ بنزینها ظاهر شد. نگاهی به نوسانانت قیمت نفت در سالهای اخیر این مقدار از تغییرات قیمتی در طی یک سال را عادی نشان میدهد که نشان دهنده حساسیت کمتر مصرف کنندگان و واردکنندگان به قیمت است و الا باید از آن به بحران و شوک نفتی تعبیر میشد. اینکه چگونه و با چه مکانسیمی مصرفکنندگان این حساسیت را کنترل نمودهاند و اینکه آیا به معنی کاهش اهمیت استراتژیک نفت است مجال دیگری میطلبد ولی فی الجمله نشان میدهد که نسبت به گذشته تغییرات قیمت اهمیت اندکی در بازار جهانی نفت دارد.
این تغییر نقش میتواند اتحاد منافعی که به صورت سنتی در بازار جهانی ایجاد شده بود و به نوعی میتوان آن را عامل اصلی و اساسی تداوم این رابطه تجاری فی مابین تولیدکنندگان و مصرفکنندگان نفت دانست به گونهای به تضاد منافع تبدیل شود. آمریکا نه تنها عضو اوپک نیست و محدودیتهای عضو این سازمان را ندارد، ساختار سیاسی و اقتصادی کاملا متفاوتی از کشور های صادر کننده سنتی حتی غیر عضو اوپک همچون روسیه دارد. مضافا به هیچ مقررات اداری، سهمیهبندی و ... هم عقیدهای ندارد. دومین نکته وضعیت خاص کشور و اقتصاد آمریکاست. اگر به جای آمریکا کشور مصرف کننده دیگری چنین تصمیمی گرفته بود به رغم صحت آنچه در نخستین نکته به آنها اشاره شد، ولی اثرات آن قابل توجه نبود. تضاد منافع ایجاد شده، ضمانت اجرا لازم دارد. ضمانت اجرای آن اقتصاد آمریکاست. اقتصادی به بزرگی و تاثیرگذاری آمریکا به راحتی میتواند ضمانت لازم برای اجرایی شدن این تضاد را فراهم نماید. باید دقت شود که از گذشته آمریکا یکی از بزرگترین تولیدکنندگان نفت بود. بازار مصرف بسیار بزرگی دارد و میتواند با استفاده از ظرفیت صادراتی رقبای سنتی را از بازار داخلی خود بیرون کند و همزمان، با استفاده از این ظرفیت بازار داخلی بزرگ سهم بازار بزرگتری در بازار جهانی به دست آورد.
اگر تنها مکزیک و آمریکا بازار هدف صادرات نفت آمریکا باشند باز هم بیشتر از میزان صادرات برخی کشورهای عضو اوپک خواهد بود. اینکه واکنش بازار جهانی به این صادرکننده جدید چه خواهد بود به دو عامل بستگی دارد. نخست امنیت تامین نفت و دوم قابلیت اعتماد. کشورهای مصرف کننده نفت باید بین وابستگی شدیدتر به منابع نفتی خاورمیانه و روسیه و پذیرفتن آمریکا به عنوان صادر کننده با خواستههای متفاوت انتخاب نمایند. بدیهی است مزیتهای رقابتی صادرات به کانادا و مکزیک در این خصوص بسیار تعیین کننده است. لذا آمریکا قدرت لازم برای تحمیل خود به عنوان یک صادرکننده را دارد. اما اینکه کشور های مصرف کننده تا چه میزان میتوانند از وابستگی به خاورمیانه بهراسند که خود را به نفت شیل آمریکا وابسته نمایند سوالی است که آینده و جایگاه آمریکا در بازار جهانی نفت را شکل خواهد داد. بازار جهانی نفت به صورت سنتی روش مدیریت خاورمیانه و کشورهای صادر کننده را آموخته بود و البته برای اعمال این مدیریت و اراده نیز به شدت به حضور و اقدامات آمریکا وابسته بود. اکنون مهره اصلی این اعمال اراده و مدیریت خود در مقابل ذی نفعان قرار گرفته است. از سویی بدون آمریکا توفیق اندکی در مدیریت کشورهای صاحب منابع نفتی ممکن است و از سویی دیگر وابستگی به منابع آمریکا اگز خطرناک تز از وابستگی به منابع سنتی نباشد، کمخطر تر نیز نیست.
کشورهای مصرف کننده نفت باید بین وابستگی شدیدتر به منابع نفتی خاورمیانه و روسیه و پذیرفتن آمریکا به عنوان صادر کننده با خواستههای متفاوت انتخاب نمایند. بدیهی است مزیتهای رقابتی صادرات به کانادا و مکزیک در این خصوص بسیار تعیین کننده است. لذا آمریکا قدرت لازم برای تحمیل خود به عنوان یک صادرکننده را دارد. اما اینکه کشور های مصرف کننده تا چه میزان میتوانند از وابستگی به خاورمیانه بهراسند که خود را به نفت شیل آمریکا وابسته نمایند سوالی است که آینده و جایگاه آمریکا در بازار جهانی نفت را شکل خواهد داد. بازار جهانی نفت به صورت سنتی روش مدیریت خاورمیانه و کشورهای صادر کننده را آموخته بود و البته برای اعمال این مدیریت و اراده نیز به شدت به حضور و اقدامات آمریکا وابسته بود. اکنون مهره اصلی این اعمال اراده و مدیریت خود در مقابل ذی نفعان قرار گرفته است.
اگر امکان اعمال فشار و مدیریت کشورهای سنتی صادرکننده وجود داشت دیگر امکان این نوع معامله با آمریکا تقریبا وجود ندارد. البته نشانههای ظاهر شده از تقاضا های بازارهای جهانی نشان از همراهی بازارهای جهانی با عرضهکننده جدید است. سومین نکته که به نوعی به قابلیت اعتماد هم مربوط میشود به نوع نفت صادراتی آمریکا مربوط است. تولید نفت آمریکا مبتنی بر یک تکنولوژی منحصر بفردی است که در اختیار این کشور قرار دارد. به لحاظ فنی نفت حاصل از تولید این تکنولوژی مانند تولید منابع سنتی با مشخصات فنی یکسان حاصل نمیشود و این چالشی است که تولیدکنندگان آمریکایی بخصوص در فروش نفت به کشورهای خارج قاره آمریکا با آن مواجهبوده اند و به صورت عمومی تمایلشان به خرید از صادرکنندگان سنتی بیشتر است. لذا سرمایهگذاری در زیرساختهای تکنولوژیک و حل مساله یاد شده در توفیق یا عدم توفیق آمریکا بسیار مهم خواهد بود.
نکته چالشی دیگر به امکان رقابت این نوع نفت با نفتهای سنتی دارد. از همان ابتدا که تولید نفت های غیر متعارف آغاز شده بود هنوز به این حجم توسعه نیافته بود این سوال به طور جدی در بین تحلیلگران و اقتصاددانان انرژی مطرح بود که آیا تولید این نوع نفت با به لحاظ اقتصادی توجیه پذیر است. به دلیل انحصاری بودن تکنولوژی، اطلاعات دقیق از هزینه تولید هر بشکه نفت شیل در دست نیست. ولی با توجه به افزایش تولید و نوسانات قیمت ها به نظر میرسد در شرایط حاضر اقتصادی و قیمتهای نفت در بازار جهانی نفت، تولید این نوع نفت به لحاظ اقتصادی صرفه دارد. البته همچنان این سوال وجود دارد که اگر به فرض بعید، قیمت نفت به سطوح پایینتر قیمتی تنزل نماید آیا این کسب و کار ثبات و استمرار پذیر خواهد بود؟ نحوه مدیریت این مخاطره بسیار مهم است. مطمئنا نمیتوان پذیرفت کشوری با اقتصادی پیشرفته به چنین حجم از سرمایهگذاری دست زده باشد و فکر برای مدیریت این مخاطره نکرده باشد. تلاش برای گسترش پایانههای صادرات نفت و توسعه ناوگان حمل و نقلی و رفع موانع لجستیکی نشان از عزم این کشور به توسعه این کسب و کار دارد.
هرچند موافقان لغو ممنوعیت صادرات بر این باورند که این اقدام سبب اشتغالزایی در امریکا و تقویت امنیت همپیمانان اروپایی این کشور میشود، ولی تحلیل هریک از نکات فوق میتواند انگیزههای متفاوتی را برای اقدامات فراهم نماید و دلالتها والزامات متفاوتی را برای هریک از بازیگران بازار بخصوص کشورهای سنتی تولیدکننده نفت و اعضای اوپک و بویژه جمهوری اسلامی ایران داشته باشد. بازگرداند تحریمهای اقتصادی وتاکید بر به صفر رساندن صادرات نفت جمهوری اسلامی ایران در فضای ترسیم شده معنای خاص خواهد یافت که فراتر از صرف یک تحریم اقتصادی ساده بر علیه یک کشور میباشد و میتواند ابعاد پیچیده و مختلفی را شامل گردد. نکات سه گانه مطرح شده در جای خود مشتمل بر فرصتها و تهدیدهایی برای همه طرف های دخیل در بازار جهانی نفت است که شناخت آنها میتواند فرصت بهرهبرداری از آنها به نفع منافع ملی را فراهم نماید.